خبر اولسیاسیمقالاتنگاه خاورمیانه

چگونه تل‌آویو قدرت نظامی را به ابزاری برای دستیابی به اهداف سیاسی تبدیل کرده است؟

اسرائیل با دست زدن به حملات نظامی‌ در سوریه و لبنان عملا می‌گوید، نمی‌خواهد وارد مذاکراتی شود که دست و پایش را ببندد و تا زمانی که بتواند با قدرت آتش خود، معادلات را به نفع خود ترسیم کند، از دادن هرگونه امتیاز غیرضروری خودداری می‌کند.

میدل ایست نیوز: ساختار امنیتی اسرائیل دیگر به دفاع سنتی یا انتظار کشیدن برای مذاکره اکتفا نمی‌کند، بلکه معادله جدیدی ابداع کرده است که همان استفاده مکرر از حملات نظامی به عنوان ابزاری برای بازدارندگی دشمن و بازترسیم فضای پیرامونی به نفع امنیت اسرائیل است.

به گزارش النشره، اسرائیل دیگر توافق را به خاطر توافق نمی‌خواهد. دوره‌ای که صرف امضای توافقنامه، یک دستاورد سیاسی و دیپلماتیک به شمار می‌رفت، از نظر اسرائیل تمام شده است. امروزه تل‌آویو معتقد است هیچ تفاهم و توافقی ارزش ندارد مگر این که اولین و آخرین شرط اسرائیل یعنی تضمین امنیت راهبردی اسرائیل و زمینه‌سازی برای عملی شدن پروژه بزرگ‌ترش را برآورده کند. اگر این شرط محقق نشود، نبود توافق هم از نظر اسرائیل اشکالی ندارد، چرا که می‌داند قدرت نظامی به ‌تنهایی می‌تواند نقش‌آفرین باشد.

ساختار امنیتی اسرائیل دیگر به دفاع سنتی یا انتظار برای مذاکره اکتفا نمی‌کند، بلکه معادله جدیدی ابداع کرده است که همان استفاده مکرر از حملات نظامی به عنوان ابزاری برای بازدارندگی دشمن و بازترسیم فضای پیرامونی به نفع امنیت اسرائیل است. آنچه اسرائیل در سوریه، لبنان و منطقه انجام می‌دهد، عملیاتی بی‌هدف و تصادفی نیست، بلکه بخشی از راهبردی است که هدفش ضربه زدن به زیرساخت‌های نظامی دشمنان، قطع مسیرهای تأمین تدارکات و تسلیحات آنان، و جلوگیری از هرگونه تمرکز قدرت است که بتواند موازنه‌ قدرت را تغییر دهد.

کدام مؤثرتر است: توسل به زور یا مذاکره؟

از نگاه تل‌آویو، در دو سال گذشته با توسل به نیروی نظامی دستاوردهایی کسب شده که طی سال‌ها مذاکره به دست نیامده بود. به همین دلیل، اسرائیل وارد مذاکره با سوریه برای رسیدن به توافق نمی‌شود. هدف، نه مذاکره مستقیم با دمشق و نه دستیابی به توافقی امنیتی با آن است که در گذشته دستاوردی مهم تلقی می‌شد؛ بلکه هدف نهایی، تحقق پروژه‌ای بزرگ‌تر با توسل به نیروی نظامی یا از طریق توافق است. از این رو، نگاه اسرائیل به توافق، با نگاه سوریه تفاوت اساسی دارد.

اهداف اسرائیل در سوریه کاملا مشخص‌ است. هدف نخست، جلوگیری از تشکیل یک دولت نیرومند مبتنی بر «اسلام سیاسی» است که اسرائیل همچنان آن را دشمن بالقوه به‌ شمار می‌آورد. هدف دوم، ضربه زدن به وحدت داخلی سوریه و حتی تجزیه آن است، حتی اگر در گام نخست جنبه تئوریک داشته باشد.

هدف سوم، دور نگه داشتن نیروهای دولتی سوریه از جنوب این کشور است تا اسرائیل بتواند کنترل این مناطق را به دست بگیرد. هدف چهارم نیز جلوگیری از هر گونه حضور نظامی ثابت ترکیه از مرکز سوریه تا جنوب این کشور است. حفظ سیطره بر برخی مناطق تازه اشغال شده مانند منطقه‌ جبل‌الشیخ  و ممانعت از هرگونه احیای نفوذ ایران در سوریه، به ‌ویژه در مناطق جنوبی این کشور، اهداف بعدی اسرائیل به شمار می‌روند.

احساس بی‌نیازی اسرائیل به مذاکره با سوریه و لبنان

اسرائیل با دست زدن به حملات نظامی‌ در سوریه عملا می‌گوید، نمی‌خواهد وارد مذاکراتی شود که دست و پایش را ببندد. این همان موضعی است که در قبال لبنان هم دارد و تا زمانی که بتواند با قدرت آتش خود، معادلات را به نفع خود ترسیم کند، از دادن هرگونه امتیاز غیرضروری خودداری می‌کند. این منطق اسرائیل است که موجب می‌شود خطر تشدید درگیری‌های نظامی همواره پابرجا بماند چون اسرائیل احساس می‌کند تا زمانی که از قدرت نظامی برخوردار است و دستش برای استفاده از این قدرت باز است و با استفاده از آن می‌تواند دستاوردهایی سریع و قاطع کسب کند، دیگر نیازی به مذاکره به عنوان ابزار دستیابی به اهدافش ندارد.

توسل به زور، بدون هزینه نیست

اما این سیاست، هزینه‌هایی هم دارد. اسرائیل با این کار به‌ جای ایجاد ثبات درازمدت، خود را در معرض رویارویی‌های پیاپی قرار می‌دهد، به ‌ویژه که حملات سنگینش نتوانسته است دشمنانش را از پا درآورد و این دشمنان همچنان در حال تجدید قوا هستند. اسرائیل نتوانسته است در هیچ یک از جبهه‌هایی که باز کرده است به پیروزی نهایی دست یابد و در عین حال نتوانسته است دستاوردهای نظامی خود را به دستاوردهای سیاسی روشن و آشکار تبدیل کند.

بله، ممکن است توسل به زور، در کوتاه مدت به اسرائیل فرصت عرض اندام بدهد ولی نیروی نظامی نمی‎‌تواند جایگزینی دائمی برای سیاست باشد. تکیه کردن صرف به قدرت نظامی، منطقه را به یک آتشفشان آماده‌ انفجار تبدیل خواهد کرد.

منبع
النشره

مطالب مرتبط

دکمه بازگشت به بالا