نگاهی به قصیده «آمنت بالحسین»، سروده محمد مهدی الجواهری شاعر دلباخته کربلا
در روزهای اوج اربعین که میلیونها زائر، با پای دل به سوی کربلا گام برمیدارند، زمزمه اجرای ماندگار و مداحی دلنشین و حماسی ملا باسم الکربلایی از قصیده جاودانه «آمنت بالحسین» اثر محمد مهدی الجواهری، بسیاری از توجهات را معطوف خود می کند و روحیه آزادگی و عدالتخواهی نهفته در اشعار این شاعر بزرگ عراقی را بر جان و دل شنوندگان مینشاند.

میدل ایست نیوز: قصیده جاودانه محمد مهدی الجواهری با نام «آمنت بالحسین» (به حسین ایمان آوردم)، نه تنها یک مرثیه، بلکه بیانیهای ماندگار در ستایش آزادگی است که نه تنها بر روی درب حرم و ضریح امام حسین (ع) میدرخشد، بلکه در هر قدم از مسیر اربعین، روایتی از عشق، مقاومت و عدالت را نجوا میکند.
محمد مهدی الجواهری، شاعر بزرگ و بلندآوازه عراقی، با اینکه صدای حماسه و سیاست زمانه خود بود، اما در قلب او عشقی دیرینه و عمیق به اهل بیت (ع) موج میزد. او، که اغلب با شعرهای میهنی و انتقادی شناخته میشود، در مواجهه با نام امام حسین(ع)، قلمش به نرمی و شکوهی دیگر مینشست.
قصیده او با عنوان «آمنت بالحسین» تنها یک مرثیه نیست، بلکه یک بیانیه جاودانه است که عاشقان امام حسین (ع) در ایام عاشورا و اربعین آن را زمزمه میکنند.
تعدادی از مداحان اهل بیت از جمله ملا باسم الکربلایی، مداح سرشناس عراقی، با زیبایی هرچه تمامتر شعر «آمنت بالحسین» سروده محمد مهدی الجواهری را مداحی کرده است و بسیاری از زائران، هنگامی که راه کربلا را در پیش میگیرند، زمزمه شعرهای الجواهری، در میان قدمهای آنان شنیده میشود.
الجواهری در این قصیده بی نظیر، امام حسین (ع) را نه فقط یک شهید مظلوم، بلکه شخصیتی یگانه در میان جاودانگان میخواند که درس عزت، کرامت و آزادگی را به تمام بشریت آموخت.
الجواهری در شعرهای خود نشان داد که نهضت عاشورا، فراتر از یک واقعه تاریخی به مثابه یک چشمه جاری برای همه انسانهایی است که به دنبال عدالت و حقیقتاند.
قلم الجواهری، به ما این نکته را یادآور می شود که امام حسین(ع)، حماسه هر نوع آزادیخواهی و داستان و روایت هر گونه مقاومت است.
در این روزها که مصادف با اربعین حسینی است، وقتی که اشکها با قدمها آمیخته میشوند، اشعار او پلی میشود بین گذشته و حال ؛ و آنگاه ندای آزادیخواهی امام حسین(ع) را در گوش جان هر انسانی نهیب و فریاد میزنند.
ارادت عمیق و علاقه و احترام الجواهری به اهل بیت پیامبر اکرم(ص) بویژه امام سوم شیعیان، ریشه در تربیت او در نجف اشرف، از مهمترین مراکز شیعی، دارد.
قصیده «آمنت بالحسین» که به «عینیه» الجواهری نیز معروف است، شاهکاری ادبی به شمار میرود که اوج ارادت و شیفتگی او به امام حسین (ع) و نهضت عاشورا را به تصویر میکشد و با زبانی شیوا و قدرتمند،نه تنها به مرثیهسرایی میپردازد، بلکه واقعه کربلا را به عنوان نمادی از مبارزه با ستم، فداکاری و آزادگی معرفی میکند و نشان می دهد اهل بیت علیهم السلام، تنها متعلق به یک مذهب خاص نیستند، بلکه میراثی برای تمام انسانهایی هستند که به دنبال حقیقت، عدالت و کرامت انسانیاند.
پانزده بیت از این قصیده با آب طلا بر روی در اصلی حرم امام حسین (ع) و برخی از ابیات نیز بر روی ضریح آن حضرت حک شده اند که افتخاری بزرگ برای این شاعر و مزد ارادت بیحد و حصر او به اهل بیت علیهم السلام است.
در ذیل ابیاتی از این قصیده شیوا با ترجمه فارسی تقدیم شده است:
فِدَاءٌ لِمَثْوَاکَ مِنْ مَضْجَعٍ *** تَنَوَّرَ بِالأَبْلَجِ الْأَرْوَعِ
فدای آرامگاه و بارگاه تو شوم، که از درخشش تو نورانی و شگفت انگیز است
بأعبقَ من نَفحاتِ الجِنانِ ***** رُوْحَاً ومن مِسْكِها أَضْوَعِ
آرامگاه و جایگاه تو با خوشبوترین و پاکیزهترین نسیمها معطر است، گویی که این نسیمها از بهشت میوزند و چه بسا از عطر و مُشک بهشت هم خوشبوتر و نافذترند.
وَرَعْیَاً لِیَوْمِکَ یَوْمِ «الطُّفُوف» *** وَسَقْیَاً لِأَرْضِکَ مِنْ مَصْرَعِ
درود بر روز تو در واقعه کربلا (روز تو را برای همیشه پاس و گرامی می داریم) و سیراب باد خاکت از آن قتلگاه(کنایه از خاکی که با خون پاک امام حسین(ع) آبیاری شده است)
وحُزْناً عليكَ بِحَبْسِ النفوس ***** على نَهْجِكَ النَّيِّرِ المَهْيَعِ
غم و اندوه ما برای تو، با مقید کردن جانهایمان به راه روشن و آشکار توست. ما اندوه خود را با پایبندی به راه روشن و بدون ابهام تو نشان میدهیم .( تاکید بر اینکه عزاداری واقعی، در عمل و پایبندی به اصول و ارزشهای امام حسین (ع) است.)
وَصَوْنَاً لمجدِكَ مِنْ أنْ يُذال ***** بما أنْتَ تأباهُ مِنْ مُبْدَعِ
ما شکوه و عظمت تو را با دوری از بدعت ها حفظ میکنیم و نمیگذاریم از بین برود یا خوار شود.(تاکید بر اهمیت پایبندی به اصول و دوری از تحریف)
فَيا أيُّها الوِتْرُ في الخالِدِينَ ***** فَذَّاً، إلَی الْآنَ لَمْ یُشْفَعِ
ای یگانه در میان جاودانگان که بینظیر بودهای و تا به امروز همتایی برای تو پیدا نشده است. (تاکید شاعر بر یگانگی امام حسین (ع) و اینکه او شخصیتی است که هرگز تکرار نمیشود.)
ويا عِظَةَ الطامحينَ العِظامِ ***** للاهينَ عن غَدِهِمْ قُنَّعِ
تو، ای حسین(ع)، پندی هستی برای آنهایی که بلندپروازند و به دنبال بزرگی میگردند. تو موعظهای برای انسانهای بزرگ هستی تا به افراد غرق در خوشی های امروز و غافل از فردای محتوم، درس عبرت بدهی(شما چراغ راهی برای همگان هستید،؛ هم برای کسانی که به دنبال بزرگی هستند و هم برای کسانی که باید دیگران را به راه راست هدایت کنند.)
تعاليتَ من مُفْزِعٍ للحُتوفِ ***** وبُورِكَ قبرُكَ من مَفْزَعِ
تو، ای حسین(ع)، رسواگر مرگ بودی و پناهگاه مردم شدی؛ با شهادت خویش ماهیت حقیقی و ظاهری مرگ را برملا کردی، در حالی که مقبره ات به پناهگاهی مقدس و آرامش بخش برای همگان تبدیل شده است .
تلوذُ الدُّهورُ فَمِنْ سُجَّدٍ ***** على جانبيه ومن رُكَّعِ
نسل های مختلف بشری به تو پناه میبرند بگونه ای که برخی در کنار مزار تو به سجده میافتند و برخی دیگر رکوع میکنند.(مزار و یاد حسین (ع) به مرور زمان به یک پناهگاه معنوی تبدیل شده است که انسانها برای اظهار ارادت و کسب آرامش به آن روی میآورند)
شَمَمْتُ ثَرَاكَ فَهَبَّ النَّسِيمُ ***** نَسِيمُ الكَرَامَةِ مِنْ بَلْقَعِ
خاک مزارت(کربلایت) را بوییدم، پس نسیمی وزیدن گرفت؛ نسیمی سرشار از کرامت که از سرزمینی خشک برخاسته است.( شاعر با اشاره به خشکی سرزمین کربلا تصریح می کند که در همین زمین خشک، گنجینهای از کرامت و عزت مدفون شده که منبع جوشش فضائل والای انسانی شده است.)
وعَفَّرْتُ خَدِّي بحيثُ استراحَ **** خَدٌّ تَفَرَّى ولم يَضْرَعِ
وحيثُ سنابِكُ خيلِ الطُّغَاةِ **** جالتْ عليهِ ولم يَخْشَعِ
گونه و سر بر خاک و آستان کسی ساییدم که شکافته شد، اما هرگز خوار و زبون نگردید؛ جایی را خاک بوسی کردم که سُم اسبان ستمگران بر آن تاختند، اما سر خم ننمود. ( شاعر در این دوبیت که موقوف المعانی هستند، ستایشگر عظمت و پایداری امام حسین (ع) در واقعه کربلاست جایی که سواران سپاه یزید با اسبهای خود بر پیکر بیجان امام حسین (ع) تاختند اما این امام همام حتی در آن لحظات سخت، روح بزرگ و آزادش هرگز در برابر ستمگران فروتنی نکرد.)
وَخِلْتُ وقد طارتِ الذكرياتُ ***** بِروحي إلى عَالَمٍ أرْفَعِ
وطُفْتُ بقبرِكَ طَوْفَ الخَيَالِ ***** بصومعةِ المُلْهَمِ المُبْدِعِ
خیال کردم که خاطرات، روحم را به عالمی والاتر از این جهان برد و به دور مزار تو، سوار بر بال خیال در یک مکان مقدس که سرچشمه الهام برای هنرمندان و افراد خلاق است به گردش درآورد.(شاعر در این ابیات، مزار امام حسین (ع) را نه تنها یک مکان زیارتی، بلکه یک منبع الهامبخش برای روح و جان میداند که میتواند انسان را از قید دنیای مادی رها کرده و به اوج معنویت برساند.)
كأنَّ يَدَاً مِنْ وَرَاءِ الضَّرِيحِ ***** حمراءَ “مَبْتُورَةَ الإصْبَعِ”
تَمُدُّ إلى عَالَمٍ بالخُنُوعِ ***** وَالضَّيْمِ ذي شَرَقٍ مُتْرَعِ
لِتُبْدِلَ منهُ جَدِيبَ الضَّمِيرِ ***** بآخَرَ مُعْشَوْشِبٍ مُمْرِعِ
گویا دستی خونین و انگشتبریده، از پسِ ضریح تو بیرون آمده است و به سوی جهانی که از خواری و ستم انباشته شده، دراز میشود تا آن ضمیرِ خشک و بایر را به ضمیر و وجدانی سرسبز و بارور تبدیل کند.
شاعر در این سه بیت تصویری عمیق و نمادین از تأثیر قیام امام حسین (ع) ارائه می کند و با نام بردن از دستهای بریده به طور مستقیم به شهادت قمر بنی هاشم اشاره می کند و این دست بریده و خونین کربلا را نمادی از بیداری وجدانهای خفته می داند و اینگونه تصویری گری می کند که این دست به سمت جهان دراز شده است تا وجدانهای مرده را که به «زمین بایر و خشک» تشبیه شدهاند، بیدار نماید و آنها را «زمینی سرسبز و بارور» از عزت، آزادگی و بیداری تبدیل کند.
نگاهی اجمالی به زندگی نامه الجواهری
ریشه و تبار شاعر:
محمدمهدی الجواهری، بزرگترین شاعر کلاسیک عراقی ایرانی تبار در نیمه قرن چهاردهم به شمار می آید. وی در خاندانی اهل علم در نجف اشرف متولد شد اما تبار ایرانیاش از طریق شیخ محمدحسن نجفی به جد بزرگ او میرسد که مؤلف کتاب مشهور«جواهر الکلام» است . فرزندان و نوادگان شیخ محمدحسن، نام خانوادگی خود را در انتساب به این کتاب، «الجواهری» برگزیدند.
سالهای کودکی و نوجوانی:
برای تولد وی تاریخهای متفاوتی ذکر شده است، اما به نظر میرسد صحیحترینتاریخ 17 ربیعالاول 1317 باشد. محمدمهدی از پنج سالگی خواندن و نوشتن را نزد برادر بزرگش، عبدالعزیز و قرآن را در مکتبخانه فراگرفت. تحصیلات ابتدایی را نزد معلمی تندخو گذراند بهطوریکه بعدها از تأثیر منفی این دوره با تلخی بسیار یاد میکرد. الجواهری سپس به مدرسه رشدیه رفت و به فراگیری زبان و ادبیات عرب و جغرافیا پرداخت.
وی حافظهای اعجابانگیز داشت به شکلی که در هشت سالگی هر روز یک خطبه از نهجالبلاغه، قطعهای از أمالی شریف مرتضی، قصیدهای از دیوان متنبی و قطعهای از البیان و التبین جاحظ را از بر میکرد و چنانکه خود گفته است، به جهت قدرت حافظهاش مورد غبطه و حسادت قرار میگرفت. او از کودکی دلبستگی شدیدی به شعر داشت و از مطالعه اشعار قدما تأثیر عمیقی پذیرفت .
پدرش با اینکه در آغاز مخالف سرودن وی بود ولی هنگامی که علاقه عمیق او را به شعر درک کرد، خود نیز به تشویق وی پرداخت و او را با خود به مجالس بزرگان برد. الجواهری هم در این مجالس تحت تأثیر اندیشه آزادیخواهی بزرگانی چون محمدسعید حبوبی ، شاعر مبارز ضداستعمار، قرار گرفت .
محمد مهدی الجواهری، شاعری که میراث کلاسیک عرب را با دغدغههای سیاسی معاصر درهم آمیخت، در نوجوانی در حوزههای علمیه نجف به تحصیل پرداخت اما پس از فوت پدر، مسیر خود را تغییر داد. در ۱۸ سالگی اولین شعرش را منتشر کرد و به سرعت به شهرت رسید.
از معلمی تا دربار:
الجواهری در سال ۱۳۰۲ اولین مجموعه شعر خود را با نام «حبله الادب» منتشر کرد. او دو بار به ایران سفر کرد و زیباییهای طبیعت ایران در اشعارش منعکس شد. پس از بازگشت به بغداد، مدتی معلم بود، اما به دلیل ستایش از ایران، از کار برکنار شد. سپس با وساطت یک عالم دینی، در دربار ملک فیصل پادشاه وقت عراق مشغول به کار شد و سه سال در این سمت فعالیت کرد.
دوران پرفراز و نشیب سیاسی:
الجواهری در ادامه، به روزنامهنگاری روی آورد و نشریاتی مانند «الفرات» و «الرأی العام» را منتشر کرد. فعالیتهای سیاسی او باعث شد بارها زندانی شود یا مجبور به ترک کشور گردد. او در برهههای مختلفی به سوریه، چکسلواکی و حتی ایران سفر کرد.
تأثیر و میراث:
یکی از مهمترین آثار او، قصیده «أخی جعفر» است که در رثای برادرش سروده و از شاهکارهای شعر معاصر عرب به شمار میرود. الجواهری در اشعار خود، به مسائل سیاسی عراق و جهان عرب، بهویژه مسئله فلسطین، پرداخت و رهبران عرب را بهشدت مورد انتقاد قرار داد. سبک شعری او با وجود کلاسیک بودن، زبانی قوی و لحنی حماسی و خطابی دارد. الجواهری در نهایت در سال ۱۳۷۶ شمسی(1997م) در دمشق درگذشت و در زینبیه به خاک سپرده شد. (منبع: دانشنامه جهان اسلام)